1 چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد دل صیاد به آهو به تپیدن نرسد
2 اختر عاشق و امید ترقی، هیهات دانه سوخته هرگز به دمیدن نرسد
3 بهر گلگونه ربایند ز هم حورانش کشته تیغ ترا خون به چکیدن نرسد
4 ما قدم بر قدم جاذبه دل داریم خبر قافله ما به شنیدن نرسد
5 به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
6 قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
7 پرده صبح امیدست شب نومیدی تا نسوزد نفس اینجا به کشیدن نرسد
8 دورتر می شود از قطع مسافت راهش رهنوردی که به منزل به رمیدن نرسد
9 تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار که به ما جز لب خمیازه مکیدن نرسد
10 در حریمی که من از درد کشانم صائب بحر را دعوی پیمانه کشیدن نرسد
دیدگاهها **