-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد ز بحر، آب گهر بیش و کم نمی گردد
2 ز عشق پیروی راه و رسم عقل مجوی که خضر تابع نقش قدم نمی گردد
3 ز شور حشر چه پرواست راست کیشان را؟ مصاف مانع رقص علم نمی گردد
4 زمین ز کاسه دریوزه، گر شود غربال فروغ گوهر خورشید کم نمی گردد
5 به نوبهار جوانی اطاعت حق کن که چوب، خشک چو گردید خم نمی گردد
6 بر آن سفال حلال است ذوق تشنه لبی که از محیط پذیرای نم نمی گردد
7 درین جهان ننشیند درست، نقش کسی که همچو سکه به گرد درم نمی گردد
8 ز تخم سوخته این شیوه ام خوش آمده است که سبز از نم ابر کرم نمی گردد
9 نبسته از سر هر موی خویش زناری پرستش تو قبول صنم نمی گردد
10 ازان عزیز بود خشت خم که همچو سبو به دست و دوش برای شکم نمی گردد
11 بود همیشه رخ سایلش غبارآلود کسی که آب ز شرم کرم نمی گردد
12 غمی است بر دل آزادم از جهان صائب که همچو بار دل سرو کم نمی گردد