- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صلح در پرده بود یار به جنگ آمده را مده از دست، گریبان به چنگ آمده را
2 آشنایی ز نگاهش چه توقع دارید؟ نور اسلام نباشد ز فرنگ آمده را
3 ماجرای دل و آن غمزه بدمست مپرس می چکد خون ز سخن، شیشه به سنگ آمده را
4 نیست جز بی خودی و بی خبری درمانی از شب و روز و مه و سال به تنگ آمده را
5 کوشش افکنده ترا دور ز منزل، ورنه راه نزدیک بود پای به سنگ آمده را
6 در سفر ریگ روان راحت منزل دارد ماندگی کم بود از راه درنگ آمده را
7 می کند کلفت یک خانه به شهری تأثیر شهر زندان بود از خانه به تنگ آمده را
8 با قد همچو کمان، تنگ به بر چون گیرم؟ صائب آن قامت چون تیر خدنگ آمده را