- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخسار او ز می چو عرقناک می شود هر سینه ای که هست ز دل پاک می شود
2 افزود آب ورنگ لبش از غبار خط آن خون کجا نهفته به این خاک می شود
3 زان سان که موم می شود از شعله نور پاک دل چون گداخت شعله ادراک می شود
4 از زهد خشک سرکشی نفس شد زیاد آتش بلند از خس وخاشاک می شود
5 آدم ز خلق خوش به مقام ملک رسد خونی که مشک ناب شود پاک می شود
6 بر هر که تیغ می کشد آن آفتاب روی صائب چو صبح سینه من چاک می شود