بهشت و دوزخ ما هجر و وصل از صائب تبریزی غزل 3085

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد

1 بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد صراط مردم باریک بین موی کمر باشد

2 به خط بردم پناه از آتش رویش، ندانستم عیار شعله نیلوفری جانسوزتر باشد

3 عیار بدگهر از صحبت نیکان نیفزاید گره بر دل نچسبد گرچه پهلوی گهر باشد

4 تغافل برنتابد خوان یغما، دست بیرون کن جگر خوردن درین میدان نصیب بیجگر باشد

5 سر تسلیم بر خط ارادت نه، فراغت کن که خون مرده ایمن از گزند نیشتر باشد

6 سلامت شبنم از سرچشمه خورشید باز آمد حضور خاطر ما نیست دایم در سفر باشد

7 زبان کلک شکربار را چندی بگز صائب مکرر می گزد دل را اگر شهد و شکر باشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر