- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ما سلطنت فقر به سامان ندهد ده ویرانه ما باج به سلطان ندهد
2 در ریاضی که دل سوخته من باشد باغبان آب به گلهای گلستان ندهد
3 نشود رتبه خردان به بزرگان معلوم مور را مسند اگر دست سلیمان ندهد
4 هرکه را دل سیه از منت احسان شده است جگر تشنه به سرچشمه حیوان ندهد
5 رهنوردی که به منزل نظرش افتاده است خار را فرصت گیرایی دامان ندهد
6 طمع رزق ز افلاک ز کوته نظری است دست در کاسه خود سفله به مهمان ندهد
7 جان فداساز که صیاد درین قربانگاه تا بود جان، به کسی دیده حیران ندهد
8 دل آزاده درین باغ ندارد صائب هرکه چون گل سر خود با لب خندان ندهد