- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل رمیده ما شکوه از وطن دارد عقیق ما دل پرخونی از یمن دارد
2 یکی است آمدن و رفتن سبکروحان شکوفه جامه احرام از کفن دارد
3 چو غنچه هرکه به وحدت سرای دل ره برد حضور گوشه خلوت در انجمن دارد
4 دلی که سوخته آن لب چو شکر شد چو طوطیان ز پر و بال خود چمن دارد
5 سهیل اگر چه کند سیر لاابالی وار به هر طرف که رود چشم بر یمن دارد
6 دلی خزینه گوهر شود که چون دریا هزار مهر ز گرداب بر دهن دارد
7 ز نافه باد صبا نامه های سربسته ز هر غزال به آن زلف پرشکن دارد
8 چه سرمه ها به سخن چین دهد، نظربازی که راه حرف به آن چشم خوش سخن دارد
9 ز ناله ای که کند خامه می توان دانست که کوه درد به دل صاحب سخن دارد
10 ز یوسفی که ترا در دل است بیخبری وگرنه هر نفسی بوی پیرهن دارد
11 چنان ز بوی تو گردید عام بیهوشی که شبنم آینه پیش رخ چمن دارد
12 کسی که گوشه گرفته است از جهان صائب خبر ز چاشنی کنج آن دهن دارد