- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم ما را پرده غفلت شد ابروی سفید باز ناورد از ختا این نافه را موی سفید
2 دیگران را گر ز پیری صبح آگاهی دمید شد دل ما شیر مست غفلت از موی سفید
3 کی شود طبع هوسناکان زپیری تنگدل؟ ماه عید طفل طبعان است ابروی سفید
4 از جوانان نیست کم چون زنده دل افتاد پیر صبح می رو بد زدلها غم به گیسوی سفید
5 با سیه رویان بود عفو خدا را روی حرف قابل اقبال نبود نامه را روی سفید
6 تار و پود زندگانی را پریشان کردن است جمع کردن خنده را چون صبح با موی سفید
7 کاکل عنبرفشان بر پشت آن سیمین بدن هست چون خط سیه بر پشت آهوی سفید
8 هر که صائب روی گردان شد زاهل روزگار می برد از ظلمت آباد جهان روی سفید