- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار ما در پرده شب باده تنها می خورد سازگارش باد یارب گرچه بی ما می خورد
2 سبز نتواند شد از خجلت میان مردمان هر که آب زندگی چون خضر تنها می خورد
3 بوالهوس را زان لب شیرین نظر بر نشأه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد!
4 سیر چشمی در بساط عالم ایجاد نیست رشته را گوهر، گهر را رشته اینجا می خورد
5 می کند خون در دل صیاد، آهوی حرم هر که پا از حد خود بیرون نهد پا می خورد
6 هر که از مهر خموشی می تواند جام ساخت آب شیرین چون گهر در قعر دریا می خورد
7 می کند از روزی ما کم سپهر تنگ چشم از قضا گر پیچ و تابی رشته ما می خورد
8 صائب از ما ناله افسوس می گردد بلند از حوادث هر که را سنگی به مینا می خورد