- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی ز ما شراب نخواهد دریغ داشت دریا ز تشنه آب نخواهد دریغ داشت
2 آن شاخ گل کز او جگر خار تازه است از بلبلان گلاب نخواهد دریغ داشت
3 ابری که بخیه زد به گهر سینه صدف هرگز ز گوهر آب نخواهد دریغ داشت
4 لعلی کز اوست زخم نمکسود سنگ را شور از دل کباب نخواهد دریغ داشت
5 خورشید چون ز خاک ندارد دریغ فیض از لعل، آب و تاب نخواهد دریغ داشت
6 گر در نقاب خاک زند غوطه، نور خود از ماه، آفتاب نخواهد دریغ داشت
7 دل بد مکن که خنده مشکل گشای صبح از غنچه فتح باب نخواهد دریغ داشت
8 آن منعمی که چشم و دهان بی سؤال داد اسباب خورد و خواب نخواهد دریغ داشت
9 آن کس که بی طلب به تو نقد حیات داد امروز نان و آب نخواهد دریغ داشت
10 پیر مغان که دست سبو بی طلب گرفت صائب ز ما شراب نخواهد دریغ داشت