-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی ما از می گلگون به دور افتاده است همچو ساغر آن لب میگون به دور افتاده است
2 در دل شب عاشقان را حلقه بر در می زند گرد رویش تا خط شبگون به دور افتاده است
3 شمع در پیراهن فانوس گردیده است آب تا ز رقص آن قامت موزون به دور افتاده است
4 می کشد خط بر زمین از شرمساری گردباد در بیابانی که این مجنون به دور افتاده است
5 تا که دیگر در خمار افتاده، کز هر لاله ای هر طرف پیمانه ای پر خون به دور افتاده است
6 می نشیند گردباد از پا به اندک جلوه ای تا غبار کیست در هامون به دور افتاده است؟
7 جای حیرت نیست گر من پایکوبان گشته ام خم به زور باده چون گردون به دور افتاده است
8 تا به آب غیب، ایمان تازه سازی هر نفس بنگر این نه آسیا را چون به دور افتاده است
9 صائب از وحدت نیفتد نوبهار از جوش گل در هزاران لفظ یک مضمون به دور افتاده است