دگر چه شد که ز حالم خبر از صائب تبریزی غزل 6858

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دگر چه شد که ز حالم خبر نمی گیری

1 دگر چه شد که ز حالم خبر نمی گیری ز بوسه نام مرا در شکر نمی گیری

2 فریب می دهی از وعده دروغ مرا شکوفه می کنی اما ثمر نمی گیری

3 دل رمیده من در کمین پروازست چرا خبر ز من ای بی خبر نمی گیری؟

4 در آستانه دیگر سراغ خواهی کرد سر مرا اگر از خاک برنمی گیری

5 دل شکسته نخواهد به این کسادی ماند ازین متاع چرا بیشتر نمی گیری؟

6 متاع یوسفی من به جا نمی ماند چرا به قیمت خاک این گهر نمی گیری؟

7 شکار مفت مرا شاهباز بسیارست چرا مرا به ته بال و پر نمی گیری؟

8 بگو صریح که از انتظار خون نکنم اگر دل از من خونین جگر نمی گیری

9 همیشه دور به کام کسی نمی گردد چرا به ساغری از ما خبر نمی گیری؟

10 درازدستی آه مرا به لطف ببخش عنان جور و ستم را اگر نمی گیری

11 چگونه دل به تو بندد کسی، که با این ربط خبر ز صائب خونین جگر نمی گیری

عکس نوشته
کامنت
comment