- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشرق مهر بود سینه بی کینه ما صاف چون صبح به آفاق بود سینه ما
2 خون اگر در جگر نافه آهو شد مشک مشک خون می شود از خرقه پشمینه ما
3 ریشه سبزه زنگار رسیده است به آب چه خیال است که روشن شود آیینه ما؟
4 آن که بر نعمت الوان جهان دارد دست می برد رشک به نان جو و کشکینه ما
5 تا ز مستی جهالت به خمار افتادیم به کدورت گذرد شنبه و آدینه ما
6 در پریخانه ما جغد هما می گردد صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
7 شسته رو می شود از گرد یتیمی صائب گوهری را که فتد راه به گنجینه ما