- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سودا کدورت از دیوانه می برد از تیغ برق زنگ سیه خانه می بردا
2 در هیچ جا غریب نباشد خداشناس عارف حضور کعبه ز بتخانه می برد
3 مرغی که شد ز دام تو آزاد در بهشت سر زیر بال خویش غریبانه می برد
4 در حشر از صراط سبکبار بگذرد هر کس مرا به دوش به میخانه می برد
5 همکاسه هر که با فلک سفله می شود در کام شیر دست دلیرانه می برد
6 نسبت کند دو رشته همتاب را یکی دیوانه وحشت از دل دیوانه می برد
7 فانوس اگر چه پرده چشم است شمع را غیرت به دور گردی پروانه می برد
8 آزاده ای که دردسر زندگی کشید از تیغ نشأه لب پیمانه می برد
9 از رهبرست قافله اشک بی نیاز این رشته ره به گوهر یکدانه می برد
10 سنگ نشان بود حرم کعبه شوق را مجنون ز داغ فیض سیه خانه می برد
11 صائب دلم سیاه شد از روی گرم چرخ شمع لئیم روشنی از خانه می برد