بر سر حرف، گر آن چشم فسون از صائب تبریزی غزل 3617

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید

1 بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید با نفس سوختگی سرمه به آواز آید

2 از غریبی به وطن می روم و می گویم وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید

3 ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام سینه کبک به عذر قدم باز آید

4 ساده دل را نبود بند خموشی به زبان پرده پوشی کی از آیینه غماز آید؟

5 رگ جانم هدف نشتر الماس شود ناخن ریشی اگر بر جگر ساز آید

عکس نوشته
کامنت
comment