1 بر دل تازه خیالان مخور از زخم زبان از ره نوسفران خار به مژگان بردار
2 چشمه خون ز دل سنگ گشودن سهل است نامه درد مرا مهر ز عنوان بردار
3 شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند ای سکندر طمع از چشمه حیوان بردار
4 از شکرخنده ات ای صبح، حلاوت رفته است نسخه ای تازه ازان چاک گریبان بردار
5 از صدف تا کف خود بحر گشوده است ،ای ابر تخم اشگی بفشان، گوهر غلطان بردار
6 حسن اهلیت و صورت نشود باهم جمع نظر از صورت بی معنی خوبان بردار
7 صائب از سورمه توفیق نظر روشن کن بعد ازان کام دل از سیر صفاهان بردار
8 نسخه کفر از آن زلف پریشان بردار چون به این حلقه درآیی دل از ایمان بردار
9 از جگرسوختگان خشک گذشتن ستم است توشه آبله ای بهر مغیلان بردار
10 سوزن لنگر عزم سفر عیسی شد خس و خاشاک تمنا زره جان بردار