-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد که عیسی از ره افتادگی گردون سوار آمد
2 سبکسر در فنای خویش بیش از خصم می کوشد زبی مغزی به پای خود کدو بالای دار آمد
3 زگردش ماند پرگار فلک با آن سبکسیری ندانم کی دل بیتاب خواهد برقرار آمد
4 به دامن نیست ممکن پا کشیدن بیقراران را وگرنه موجه از دریا مکرر برکنار آمد
5 ستمکاری که در آیینه از تمکین نمی بیند چه غم دارد که جان بر لب مرا از انتظار آمد؟
6 سبک جولانتر از برق است جوش خون مشتاقان قدم بردار اگر خواهی به سیر لاله زار آمد
7 نمک در می فکندن شور و شر بسیار می دارد نمی باید به بزم می پرستان هوشیار آمد
8 جنون ناقص از سنگ ملامت روی می تابد ندارد از محک پروا چو زر کامل عیار آمد