-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دل خود هر که چون فرهاد کوه غم نهاد از سبکدستی بنای عشق را محکم نهاد
2 از دل پرخون شکایت می تراود بی سخن مهر نتوان بر دهان لاله از شبنم نهاد
3 اختیاری نیست در گهواره طفل شیر را دست در مهد زمین باید به روی هم نهاد
4 خامسوزان هوس را روی در بهبود نیست ساده لوح آن کس که داغ لاله را مرهم نهاد
5 دل زهمدردان شود از گریه خالی زودتر وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد
6 طی کند هر کس بساط آرزوی خام را می تواند دست رد بر سینه حاتم نهاد
7 منع نتوان کرد خوبان را زخودبینی که گل بر سر زانوی خود آیینه شبنم نهاد
8 تا سفال تشنه ای را می توان سیراب کرد لب چو بیدردان نمی باید به جام جم نهاد
9 یک دم خوش قسمت اولاد او صائب نشد در چه ساعت یارب آدم پا درین عالم نهاد؟