1 ای دل روشن حجاب از طارم اخضر مکن آفتاب خویش را مغلوب نیلوفر مکن
2 زیر گردون باش چندانی که جسمت جان شود گندمت چون آرد شد در آسیا لنگر مکن
3 حق نمایی کار هر آیینه بی زنگ نیست تا بود دل، روی در آیینه دیگر مکن
4 دام تزویرست خاموشی سگ گیرنده را نفس اگر عاجز نماید خویش را باور مکن
5 مرگ چون مو از خمیرت می کشد آسان برون ریشه محکم در دل فولاد چون جوهر مکن
6 لنگر بحر حوادث دل به دریا کردن است سیر این دریای پر آشوب، بی لنگر مکن
7 سفله را با خود طرف کردن طریق عقل نیست زینهار از ناکسان صائب شکایت سر مکن
دیدگاهها **