1 نتابد از شکست خلق رو گوهرشناس دل که از سنگ ملامت می شود محکم اساس دل
2 زرنگ و بوی این گلزار بر چین دامن همت نگردیده است تا چون غنچه زنگاری لباس دل
3 دلیل کعبه گل هست از ریگ روان افزون ز چندین راهرو یک تن نگردد ره شناس دل
4 زمین سینه تاریک روزن آرزو دارد محال است این که مستحکم شود هرگز اساس دل
5 نیم زان نوبهار بی خزان آگه همین دانم که هر ساعت به چندین رنگ می گردد لباس دل
6 به سعی پیچ و تاب دل به زلف یار پیوستم که می آید برون از عهده شکر و سپاس دل
7 کیم من کز صنوبرقامتان صائب نمی آید که با گیرایی مژگان او دارند پاس دل
دیدگاهها **