-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همین بر قلب ایمان یا دل ما میزند دزد خال او شبی خود را به صد جا میزند
2 جام چون خالی شود سر مینهد در پای خُم ابر چون بیآب شد بر قلب دریا میزند
3 اینقدرها شوربختی را اثر می بوده است؟ میشود هشیار هرکس باده با ما میزند
4 جان مشتاقان نمیسازد به زندان بدن وحشی ما زود بر دامان صحرا میزند
5 کشتن ما نیست مطلب از شکست آستین دامنی بر آتش بیتابی ما میزند
6 گرچه هر بندم ز بار درد کوه آهنی است باز عشق بدگمانم بند بر پا میزند
7 مدتی شد خط او فرمان عزل آورده است همچنان خال لب او مهر بالا میزند
8 میتواند گل ز روی دولت بیدار چید هرکه چون صائب می روشن به شبها میزند