- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را کس نترسانده است از رطل گران مخمور را
2 ما به داغ خود خوشیم ای صبح دست از ما بدار صرف داغ مهر کن این مرهم کافور را
3 چرخ عاجز کش چرا در خاک و خونم می کشد؟ پای من دست حمایت بود دایم مور را
4 قهرمان عشق هر جا مجلس آرایی کند چینی مودار می داند سر فغفور را
5 نفس را بدخو به ناز و نعمت دنیا مکن آب و نان سیر، کاهل می کند مزدور را
6 حسن اگر این است و عالمسوزی رخسار این می کشد بی تابی غیرت چراغ طور را
7 رتبه افکار صائب را چه می داند حسود؟ بهره ای از حسن یوسف نیست چشم کور را