- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست غیر از آه، دلسوزی دل افگار را شمع بالین از تب گرم است این بیمار را
2 گوهر از سفتن بود ایمن در آغوش صدف به ز خاموشی نباشد محرمی اسرار را
3 گل ز شبنم دیده ور گردد درین بستانسرا از نظربازان مکن پوشیده آن رخسار را
4 تندخویی نیکوان را دیده بان عصمت است زود می چیند تماشایی گل بی خار را
5 چشم پوشیدن به است از دیدن نادیدنی زین سبب آیینه گیرد از هوا زنگار را
6 خارخار حرص، فلس از طینت ماهی نبرد چون ز جمعیت شود دل جمع، دنیادار را؟
7 دیده ای کز سرمه عبرت منور گشته است چشم خواب آلود داند دولت بیدار را
8 نقطه خاک است سیرو دور گردون را سبب مرکز ثابت قدم، دایر کند پرگار را
9 از حریص مال دنیا راستی جستن خطاست برنیارد گنج پیچ و خم ز طینت مار را
10 جمع سازد برگ عیش از بهر تاراج خزان در بهار آن کس که می بندد در گلزار را
11 عاشقان از درد و داغ عشق صائب زنده اند آب حیوان است آتش مرغ آتشخوار را