- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست از راز نهان من خبر جاسوس را نبض من بند زبان گردید جالینوس را
2 بی ندامت نیست هر حرفی که از لب سر زند بخیه زن از خامشی این رخنه افسوس را
3 ناله دل کرد رسوا عشق پنهان مرا نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را
4 صاحبان کشف بی قدرند در درگاه حق نیست در دیوان شاهان رتبه ای جاسوس را
5 نیست مانع از تماشا جامه فانوس شمع وای بر شمعی که از پرتو کند فانوس را
6 چون پر و بالی نباشد، راه آزادی است بند روزن زندان کند دلگیرتر محبوس را
7 عشق در هر دل که افروزد چراغ دوستی چون پر پروانه سوزد پرده ناموس را
8 عالم معقول بر هر کس که صائب جلوه کرد نشمرد موج سراب این عالم محسوس را