- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید هرکه پیوست به این سلسله مجنون گردید
2 حسن از تربیت عشق زبان آور شد سرو در زیر پر فاخته موزون گردید
3 شب مهتاب بود روز سیه در نظرش دل هرکس که در آن طره شبگون گردید
4 بخل آن روز دوانید رگ و ریشه به خاک که زمین پرده مستوری قارون گردید
5 هرکه مفتون سر زلف سخن شد، داند که دل صائب از اندیشه چرا خون گردید