-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همین آن سنگدل ما را فرامش کرده است مستی دارد که دنیا را فرامش کرده است
2 آنچنان کز نقشها آیینه باشد بی خبر دیده حیران تماشا را فرامش کرده است
3 یاد دریا تازه دارد قطره را هر جا که هست قطره پندارد که دریا را فرامش کرده است
4 در حریم سینه من با خیال یار، دل حالتی دارد که دنیا را فرامش کرده است
5 هر کسی گویند دارد نوبتی در آسیا آسمان چون نوبت ما را فرامش کرده است؟
6 طوطی ما بس که مشغول تماشای خودست صائب آن آیینه سیما را فرامش کرده است