1 بلبلم اما رسد بر لاله و گل ناز من دست گلچین می رود از کار از آواز من
2 رشته ذوق گرفتاری به بالم بسته اند نگذرد از گوشه بام قفس پرواز من
3 جوهرم را تا به سنگ امتحان زد کوهکن تیشه فولاد خود را کرد پای انداز من
4 سهل باشد از فغانم گر قفس مجمر شود بیضه چون فانوس بود از شعله آواز من
5 همچو شاخ پر ثمر وقت است پشتش بشکند از هجوم عندلیبان گوشه های ساز من
6 تا به دارالامن صلح کل رسیدم، کبک مست خواب راحت می زند در چنگل شهباز من
7 صبحم، اما چون شبم در پرده پوشی ها مثل مشرق لب را نداند آفتاب راز من
8 سر فرو نارد به شاخ پست طوبی فطرتم می زند پر در فضای لامکان، انداز من
دیدگاهها **