-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا شراب کهنه دهد تازگی دماغ مرا
2 چو لاله در چمن از کاسه سرنگونی ها تهی ز باده ندیده است کس ایاغ مرا
3 ز خرج، دخل کریمان یکی هزار شود در گشاده، در بسته است باغ مرا
4 ستاره سوخته از سوختن نیندیشد حذر ز سوده الماس نیست داغ مرا
5 ز آفتاب بود روشناییم چون لعل چسان خموش توان ساختن چراغ مرا؟
6 بهار تازه کند داغ تخم سوخته را ز باده تر نتوان ساختن دماغ مرا
7 مرا کسی که به سیر بهشت می خواند ندیده است مگر گوشه فراغ مرا؟
8 به شور حشر مرا نیست حاجتی صائب چنین که عشق نمکسود ساخت داغ مرا