-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد که شکر در دل شب ایمن از جوش مگس باشد
2 قیامت می کند در سایه زلف سیه خالش جگردارست هر دزدی که همدست عسس باشد
3 فزاید با ضعیفان چرب نرمی شادمانی را که گل خندان بود تا در میان خار و خس باشد
4 چه حاصل از تماشای گلستان عندلیبی را که باغ دلگشا چاک گریبان قفس باشد
5 مبند از ناله لب تا دامن منزل به دست آری که ره خوابیده گردد کاروان چون بی جرس باشد
6 اگر گفتار خود سنجیده می خواهی تامل کن که گوهر روزی غواص از پاس نفس باشد
7 به قدر پختگی بر خویش می لرزند آگاهان ندارد بیم افتادن ثمر چون نیمرس باشد
8 خیالات غریب من زغربت بر نمی آید که سرگشته است فریادی که بی فریادرس باشد
9 ندارد نفس با طول امل آسودگی صائب زپیچ و تاب فارغ نیست تا سگ در مرس باشد