-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهد در خانه پر روزن زنبور یکی است شمع هر چند که بسیار بود، نور یکی است
2 غنچه بیهوده سرانگشت نگارین کرده است ناخن آن کس که زند بر دل ناسور یکی است
3 در محیطی که ز دل نقش دو عالم شوید آن که از صفحه خاطر نشود دور یکی است
4 سفر از خویش چو کردی، همه جا معراج است منبر و دار، بر حالت منصور یکی است
5 تا به دریا نرسد سیل، نمی آرامد پیش ما خانه ویرانه و معمور یکی است
6 الفت آهوی وحشی گرهی بر بادست شوخ چشمی که نگردد ز نظر دور یکی است
7 ابر رحمت نکند فرق گل و خار از هم عزت مست درین مجلس و مستور یکی است
8 عشق باری است که در پله برداشتنش کمر طاقت کوه و کمر مور یکی است
9 خاک گردید و نشد چهره اش از می گلفام طالع جام من و کاسه طنبور یکی است
10 غرض از ظرف اگر خوردن آب است و طعام کاسه چوبین من و کاسه فغفور یکی است
11 سخن آن است کز او زنده دلی گرم شود لب افسرده بیانان و لب گور یکی است
12 بی بصیرت چه شناسد سخن صائب را؟ تلخ و شیرین به مذاق دل رنجور یکی است