- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساده لوحانی که درد خود به درمان داده اند دامن یوسف زدست از مکر اخوان داده اند
2 محرمان کعبه مقصود، از تار نفس جامه احرام خود چون صبح سامان داده اند
3 یک گل بی خار گردیده است در چشمم جهان تا مرا چون شبنم گل چشم حیران داده اند
4 نیست غافل عاشق از پاس ادب در بیخودی عندلیب مست را سر در گلستان داده اند
5 ناله زنجیر دارد حلقه چشم غزال تا من دیوانه را سر در بیابان داده اند
6 اهل دنیا حلقه بیرون در گردیده اند همچو زنبور عسل تا خانه سامان داده اند
7 عارفان را شکوه ای از گردش افلاک نیست اختیار کشتی خود را به طوفان داده اند
8 زیر بار منت گردون دو تا گردیده ام همچو ماه نو مرا تا یک لب نان داده اند
9 گفتگوی ماست بی حاصل، وگرنه مور را مزد گفتار از شکرخند سلیمان داده اند
10 از دل پرخون و آه آتشین و اشک گرم آنچه می باید مرا صائب به سامان داده اند