1 می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو چون تماشایی نظر بردارد از گلزار تو؟
2 دل نگردد چون خراب از جلوه مستانه ات؟ نقش پا رطل گران می گردد از رفتار تو
3 هر که یک پهلو فتد، با او طرف گشتن خطاست برنمی آید کسی با تیغ بی زنهار تو
4 چون دهم از شکوه دردسر ترا، کز نازکی گل گرانی می کند بر گوشه دستار تو
5 می شود باریک سرو از رخنه دیوار باغ چون به سیر گلشن آید سرو خوش رفتار تو
6 گر نباشد بر دلت مرگ پرستاران گران می توان مرد از برای نرگس بیمار تو
7 مستی حسن ترا پیمانه ای در کار نیست دیدن آیینه باشد ساغر سرشار تو
8 خنده گل در گلوی غنچه می گردد گره چون به شکرخنده آید لعل گوهربار تو
9 از عرق تر می کند هر روز چندین پیرهن ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو
10 سیر چون بیند ترا عاشق، که از لغزندگی دست و پا گم می کند نظاره از رخسار تو
11 چون نسازد خانه تنگ صدف را سینه چاک؟ بحر تنگی می کند بر گوهر شهوار تو
12 گر ز آب زندگی لب تر نسازد دور نیست هر که را دل زنده گردد صائب از گفتار تو
دیدگاهها **