-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زنگ آیینه من صحبت بیدردان است نفس سوختگان مغز مرا ریحان است
2 نعل پیران بود از قامت خم در آتش این کمانی است که چون تیر، سبک جولان است
3 آفتابی که بود ایمن از آسیب زوال قرص نانی است که بر سفره درویشان است
4 آسیایی که ز خود آب بیرون می آرد زیر گردون سبکسیر همین دندان است
5 می دهد زود سر سبز ز غفلت بر باد هر که چون پسته درین بزم لبش خندان است
6 نیست در قافله گریه ما پیش و پسی صدف دیده ما پر گهر غلطان است
7 می رسد زود به خورشید چو شبنم صائب دیده هر که درین سبز چمن حیران است