-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار راه شکوه ام از چین ابرو بسته است پیش این سیلاب آتش را به یک مو بسته است
2 می زند بسیار راه دین و دل چون رهزنان پرده ای کز شرم آن عیار بر رو بسته است
3 نیست لیلی غافل از احوال دورافتادگان گرد مجنون حلقه ها از چشم آهو بسته است
4 وقت تصویر دهان یار، نقاش ازل از میان نازک او خامه مو بسته است
5 بوسه ها بر دست خود داده است معمار ازل تا به اقبال بلند آن طاق ابرو بسته است
6 می زند طول امل از سادگی نقشی بر آب ورنه آب زندگانی را که در جو بسته است؟
7 پله تن نیست جای لنگر جان عزیز دل عبث بر صحبت یوسف ترازو بسته است
8 صائب از اندیشه ملک سلیمان فارغ است هر که دل در چین زلف آن پریرو بسته است