دلم سیاه شد از بس که برکتاب از صائب تبریزی غزل 5940

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم

1 دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم کدام روز سیه بود کز شراب گذشتم؟

2 چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصل که چون قلم به سراپای هر کتاب گذشتم

3 دلم فرود نیامد به هر چه چشم گشودم چو آفتاب براین عالم خراب گذشتم

4 کدام کار که آسان نشد به همت عشقم؟ اگر بر آتش سوزان زدم ز آب گذشتم

5 زمین مپرس کز این بحر بیکنار چه دیدی که چشم بسته ازین بحر چون حباب گذشتم

6 نگشت روزی من مفت صائب اینهمه معنی چو اشک گر مرو از پرده های خواب گذشتم

عکس نوشته
کامنت
comment