1 دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بود تلخی می محو در گلبانگ نوشانوش بود
2 نرگس مخمور خون عقل در پیمانه داشت جلوه مستانه سیلاب متاع هوش بود
3 گرچه دامن می کشید از سایه خود سرو او باغ بر گل تنگ از خمیازه آغوش بود
4 بر نمی آمد صدا از هیچ کس غیر از سپند شمع مجلس با زبان آتشین خاموش بود
5 تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود
6 در قفس تیغ زبان ما برآمد از نیام شعله آواز ما در گلستان خس پوش بود
7 گلشن از خاموشی ما پرده تصویر شد خون گل از شعله آواز ما در جوش بود
8 هیچ کس را صائب از اهل سخن روزی نشد آنچه از اسباب عشرت قسمت ما دوش بود