1 سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد گوشمال ناله من بلبلان را لال کرد
2 التفاتی هست با نازک خیالان حسن را ساغر خود را هلال از مهر مالامال کرد
3 عندلیب ما زقید بیضه تا آزاد شد در دبستان قفس مشق شکست بال کرد
4 در حریم کعبه فانوس، دیگر ره نیافت تا صبا خاکستر پروانه را پامال کرد
5 شکوه بیطاقتان یاقوت را سازد کباب لعلش از آتش زبانیهای ما تبخال کرد
6 خنده ات مهر خموشی بر لب پیمانه زد چشم شوخت شیشه آتش زبان را لال کرد
7 صائب از چشم و دلم افتاد ماه و آفتاب تا به صید من نگاه گرم او اقبال کرد