1 روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است کز چین جبین سلسله جنبان نگاه است
2 خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست غفلت نکنم، در خم آن طرف کلاه است
3 بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای شکرانه آن رو که ولی نعمت ماه است
4 غربت مپسندید که افتید به زندان بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است
5 هر چند که از زلف تو یک پیچ نمانده است در سینه من مایه صد سلسله آه است
6 بر خانه من سیل حوادث نکند زور همواری من دشت صفت پشت و پناه است
7 پشت لب پیمانه ما سبز شد از زهر آن ساقی بیرحم همان تلخ نگاه است
8 صائب عجبی نیست گر آرام ندارم خاکستر من در گرو صرصر آه است