ز سوز سینه پروانه من آب از صائب تبریزی غزل 4923

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش

1 ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش زسیر و دور من سرگشته چون گرداب شد آتش

2 به داغ ازروی آتشناک او خوش می کنم دل را شرر تسبیح باشد هرکه را محراب شد آتش

3 ز بس خون گریه کرد از رشک روی آتشین او چو رنگ لعل پنهان در دل خوناب شد آتش

4 ز برق می کف خاکستری شد زهد خشک من کتان بیجگر را پرتو مهتاب شد آتش

5 اگر چه بود از روشن روانی شمع محفلها ز آب دیده من گوهر نایاب شد آتش

6 من عاجز عنان عمر مستعجل چسان گیرم که از بس گرمی رفتار،این سیلاب شد آتش

7 ز فیض کیمیای عشق آتش آب می گردد گوارا بر سمندر چون شراب ناب شدآتش

8 به همواری توان مغلوب کردن خصم سرکش را که با چندین زبان، خامش به مشتی آب شد آتش

9 گر از اسباب افزود آب روی دیگران صائب دل آزاده را جمعیت اسباب شد آتش

عکس نوشته
کامنت
comment