1 ناله را درد از دل افگار می آرد برون زخم ناخن نغمه را از تار می آرد برون
2 تنگدستی نفس را در حلقه فرمان کشد کجروی را راه تنگ از مار می آرد برون
3 حسن برگیرد همان افتاده خود را ز خاک سایه را مهر از ته دیوار می آرد برون
4 سرکشان را می تواند بر سر رحم آورد هر که تیغ از قبضه کهسار می آرد برون
5 می خلد در دیده اش خار ندامت عاقبت راه پیمایی که از پا خار می آرد برون
6 می برد داغ کلف هر کس که از رخسار ماه سینه ما را هم از نگار می آرد برون
7 دید در آیینه گل هر که رخسار خزان از گلستان دیده خونبار می آرد برون
8 زلف کافر را غبار خط مسلمان می کند سر ز جیب سبحه این زنار می آرد برون
9 دامن از خار شلایین علایق جمع کن کز گریبان صد گل بی خار می آرد برون
10 رشته جان را کند هر کس که صائب بی گره سر ز جیب گوهر شهوار می آرد برون