- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مردان ز جان خویش نه آسان گذشته اند خون خورده اند تا ز سر جان گذشته اند
2 گردیده است آب دل رهروان عشق تا از پل شکسته امکان گذشته اند
3 فردای باز خواست چه آسوده خاطرند امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند
4 از صدر تا رسند بزرگان به آستان از عالم آستانه نشینان گذشته اند
5 پروانه حلاوت افکار صائبند آن طوطیان که از شکرستان گذشته اند