می ز شرم لب می آشامش از صائب تبریزی غزل 5097

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

می ز شرم لب می آشامش

1 می ز شرم لب می آشامش عرق شرم گشت درجامش

2 خال دلکشترست یا زلفش ؟ دانه گیراترست یا دامش ؟

3 در دل آفتاب،خون ز شفق می کند بوسه لب بامش

4 من که بودم ز پسته یکدل تر دو دلم کرد چشم بادامش

5 آن که روزم چو پشت آینه کرد می توان دید رو دراندامش

6 عشق خونخوار خلوتی دارد که بود چشم شیر گلجامش

7 می توان خواند همچو آب روان ازعقیق سرشک من نامش

8 می کند وحشت از جهان ،صائب دل هر کس که می شود رامش

عکس نوشته
کامنت
comment