- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شود خون عاقبت هر دل که زلفش را به چنگ افتد خلاصی نیست هر کس را که در قید فرنگ افتد
2 نباشد هیچ نوشی در جهان تلخ بی نیشی زبند نی، شکر آزاد چون گردد به تنگ افتد
3 به تمکین خموشی بر نیاید هیچ کج بحثی که گردد راست قلابی که در کام نهنگ افتد
4 دل از خط بناگوش تو دارد آنقدر راحت که طوفان دیده ای را دامن ساحل به چنگ افتد
5 نباشد تاب غربت نازپروردان گلشن را که گل بر گوشه دستار زود از آب و رنگ افتد