- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رزق وسیع در قدم میهمان توست هر کس که میهمان تو شد میزبان توست
2 نعمت شود زیاده به قدر زبان شکر نخلی است این که ریشه آن در دهان توست
3 گر سایه ای به سوخته جانی فکنده ای در آفتابروی جزا سایبان توست
4 آسودگی نتیجه ترک علایق است پوشیدن نظر ز جهان دیده بان توست
5 در خاک و خون ترا نکشیده است تا زبان در خامشی گریز که دارالامان توست
6 تیر دعای صافدلان نیست نارسا هر نارسایی که بود در کمان توست
7 هر چند از رکاب تو دور افتاده ایم دست ز کاررفته ما در عنان توست
8 غربت نمی کشی ز وطن هر کجا روی از زیر بال خویش اگر آشیان توست
9 صائب ز نغمه تو شکرزار شد جهان گفتار، حق خامه شیرین زبان توست