1 باطلان را گفتگوی حق اثر در دل کند آب شیرین گر زمین شور را قابل کند
2 چون جواب تلخ از احسان خود باشد خجل بحر را همت اگر در دامن سایل کند
3 نعل در آتش گذارد هر که را درد طلب هفتخوان چرخ را چون آه یک منزل کند
4 باده لعلی نماید در صراحی خویش را خون ما چون سرکشی از گردن قاتل کند؟
5 خط مشکین در فسون بیهوده می سوزد نفس نیست ممکن سحر چشم یار را باطل کند
6 از گرانسنگی سبک جولان شود سیل ضعیف روح را خواب گران در سیر مستعجل کند