- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قطره را بحر نماید سفر یکرنگی ذره خورشید شود از اثر یکرنگی
2 از میان گل و خاشاک دویی برخیزد چمن افروز شود چون شرر یکرنگی
3 چون دو آیینه صافند که حیران همند هر دو عالم ز فروغ گهر یکرنگی
4 جبهه صاف من و داغ دورنگی هیهات خبر از رنگ ندارم به سر یکرنگی
5 پخته از حوصله شاخ برون می آید رگ خامی نبود در ثمر یکرنگی
6 بحر هر روز به صد رنگ اگر جلوه کند حد موج است ببندد کمر یکرنگی
7 چشم یکرنگی ازین چرخ دغا بازمدار نیست در نه صدف او گهر یکرنگی
8 صائب از هم نکند تفرقه لطف و عتاب گل و خارست یکی در نظر یکرنگی