مرا که دست به خواب است از صائب تبریزی غزل 6321

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن

1 مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن چه دل گشایدم از گرد باغ گردیدن؟

2 نظر ز روی تو خورشید برنمی دارد اگر چه خوب تر از خود نمی توان دیدن

3 دو شیوه است گل و نرگس ریاض بهشت شنیدن و نشنیدن، ندیدن و دیدن

4 بپوش چشم ز اوضاع روزگار که نیست لباس عافیتی به ز چشم پوشیدن

5 ریاض حسن ترا دورباش حاجت نیست که دست می رود ازکار، وقت گل چیدن

6 مخند هرزه که از عمر صبح روشن شد که تیغ رشته عمرست هرزه خندیدن

7 توان ز غره آغاز کارها صائب به روشنایی دل، سلخ عاقبت دیدن

عکس نوشته
کامنت
comment