1 عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
2 عاشق آن است که پا بر سر افلاک نهد باده آن است که خشت از سر خم بردارد
3 از خط سبز چه پرواست لب لعل ترا؟ چه زیان موج به سرچشمه کوثر دارد؟
4 رشک بر کوکب اقبال حباب است مرا که به هر چشم زدن عالم دیگر دارد
5 گریه و آه، گل و سبزه باغ هنرست تیغ در آتش و آب است که جوهر دارد
6 غنچه در جامه خود چاک زدن عاجز نیست دل عاشق چه غم از طارم اخضر دارد؟
7 مدعی کیست که هنگامه ما سرد کند؟ آتش ما مدد از دامن محشر دارد
8 هر قدر مرتبه عشق بلند افتاده است سخن صائب ما رتبه دیگر دارد
دیدگاهها **