- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 محبوس آسمان چه پروبال واکند در زیر سنگ سبزه چه نشو ونما کند
2 از بس درشت می رود این توسن فلک وقت است بند بند من از هم جدا کند
3 انجام کار ما و غم یار روشن است یک شمع بی زبان چه به چندین صبا کند
4 سر رشته حیات چو از دست رفت رفت زلف ترا ز دست کسی چون رها کند
5 نسبت به مد شکوه ما زلف نارساست عمر خضر به شکوه ما کی وفا کند
6 باد خزان که خار به چشمش شکسته باد فرصت نداد غنچه ما چشم واکند
7 زودآ که در قلمرو شهرت علم شود هرکس سخن به طرز تو صائب اداکند