- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جگر تشنه محال است که سیراب شود گر عقیق لب او در دهنم آب شود
2 چه غم از تابش خورشید قیامت دارد؟ هرکه در سایه شمشاد تو در خواب شود
3 تخم امید برومند نگردد ز بهار سبز وقتی شود این دانه که دل آب شود
4 هرکه یک چند درین دایره بر خود پیچد در کف بحر بقا خاتم گرداب شود
5 زخم اغیار به صد کان نمک بی نمک است داغ ما نیست نمکسود ز مهتاب شود
6 عشق آخر به دل غمزده می پردازد بحر روشنگر آیینه سیلاب شود
7 خار در پیرهن بیخبران گل گردد مژه در دیده بیدرد رگ خواب شود
8 طوطی از پرتو آیینه شود حرف شناس سخن آن روز شود سبز که دل آب شود
9 از دم گرم تو صائب که زوالش مرساد! دل اگر بیضه فولاد بود آب شود